loading...

اینجا بدون من

مرا هزار امید است و هر هزار تویی!

بازدید : 258
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 12:26

1.بعد از ۲۴ ساعت پنل مدیریت رو که باز کردم دوازده تا ستاره‌ی روشن دیدم.چقد خوبه آدم‌ها اینجا هستن هنوز و چراغ وبلاگ‌ها روشنه.هرچند گاهی کم و بی فروغ ولی بنظرم آدمایی که تو این نقطه از دنیا هستند با عشق مینویسند و برای دلشون مینویسند.

ابد در پیش داریم!
بازدید : 568
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 3:32

1.ما هم مثل بقیه این روزها رو میگذرونیم،به امید تموم شدن خبرهای بد و به امید،شنیدن بوی بهبود ز اوضاع جهان(: بازی میکنیم.مشق مینویسیم.فیلم سینمایی‌های شبکه‌ی پویا رو هر روز میبینن.با گوشی بازی میکنن(مجبوریم آقا مجبور😊).شبا با هم آنشرلی میبینیم.کتاب میخونیم.بازی میکنیم.آشپزی میکنیم.اونا بهم میریزن و من پشت سرشون جمع میکنم و این چرخه ادامه داره...

قدرت نرم و پیامکی که دست به دست شد
بازدید : 477
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 16:51

میم از امروز شیفت عصره.صبح ساعت هفت با موطلایی بیدار شدن و صبحانه خوردن.اومدم تو اتاق خوابیدم با پس زمینه صداشون که با هم صحبت میکردن.بعدم خانوم کوچولو بیدار شد و سروصداهاشون بیشتر شد.هشت و نیم بعد از یه چرت دلچسب از اتاق تاریک اومدم بیرون در حالی که نور و روشنایی همه جا رو پر کرده بود و بوی زندگی می‌اومد.

خدایا هر روز بیشتر هدایتم کن و برای همه اونایی که تو رو از یاد بردن هدایت بیشتری بفرست
بازدید : 382
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 20:26

امروز از صبح افتادن رو دور نق نق و غر که همه بازیها تکراری شدن دیگه چیکار کنیم، خسته شدیم از حیاط رفتن.تو بیا با ما بازی کن.بیا فلان کار رو بکنیم بیا کیک بپزیم و غیره.این یک هفته انواع بازی‌ها رو امتحان کردن و همه چیز یکنواخت شده دیگه.فردا هم احتمالا مدرسه‌ها باز هستن و نمیدونیم که باید چیکار کنیم.بفرستیم دخترک رو یا نه.دیگه اعتمادی به هیچکدوم از حرفاشون نیست و وقتی میگن سلامتی و جون تک تک بچه‌هاتون برای ما مهم است، اتفاقا همون جاییه که باید ترسید!

پاورپوینت بررسی معماری برج پیرعلمدار دامغان.
بازدید : 421
جمعه 8 اسفند 1398 زمان : 7:57

بازم دور شدم از اینجا و از نوشتن چون خبرهای خوبی نبود و حال خوبی نبود برای نوشتن.از امروز میخوام یه مدت روزانه نویسی داشته باشم برای عوض شدن فضا و بهتر شدن حالم و با عرض معذرت از دوستای خوبم کامنت‌ها رو میبندم.

طرح استعدادیابی وخلاقیت ویژه کودک ونوجوان
بازدید : 1137
شنبه 25 بهمن 1398 زمان : 21:48

از صبح سرپا بودم و مشغول پذیرایی.بعدظهر ولی بین موندن توی جمع و اونهمه شلوغی و سروصدا و برگشتن به خونه‌ی امن و آروم خودمون، دومی‌رو انتخاب کردم.هوا ابری و دلگیر بود واز اون موقع که برگشتیم بغض گلوم رو گرفته و رها نمیکنه.و دختر کوچولویی که دم به دیقه یه بهانه پیدا میکنه برای نق زدن و گریه و خواهری که از هیچ کوششی فروگذار نمیکنه در دادن بهانه به دستش.البته جفتشون خسته‌‌ان‌و میخوام اگه بشه کارهاشون رو انجام بدن و ساعت هشت بخوابن که منم بتونم فیلمی‌چیزی ببینم یا کتابی بخونم تا ۱۱ که میم میاد و یه جوری حال و هوام عوض بشه...

کیخسرو - داستان فرود
بازدید : 1137
شنبه 25 بهمن 1398 زمان : 21:48

از صبح سرپا بودم و مشغول پذیرایی.بعدظهر ولی بین موندن توی جمع و اونهمه شلوغی و سروصدا و برگشتن به خونه‌ی امن و آروم خودمون، دومی‌رو انتخاب کردم.هوا ابری و دلگیر بود واز اون موقع که برگشتیم بغض گلوم رو گرفته و رها نمیکنه.و دختر کوچولویی که دم به دیقه یه بهانه پیدا میکنه برای نق زدن و گریه و خواهری که از هیچ کوششی فروگذار نمیکنه در دادن بهانه به دستش.البته جفتشون خسته‌‌ان‌و میخوام اگه بشه کارهاشون رو انجام بدن و ساعت هشت بخوابن که منم بتونم فیلمی‌چیزی ببینم یا کتابی بخونم تا ۱۱ که میم میاد و یه جوری حال و هوام عوض بشه...

صد و هشتاد و دو
بازدید : 1137
شنبه 25 بهمن 1398 زمان : 21:48

از صبح سرپا بودم و مشغول پذیرایی.بعدظهر ولی بین موندن توی جمع و اونهمه شلوغی و سروصدا و برگشتن به خونه‌ی امن و آروم خودمون، دومی‌رو انتخاب کردم.هوا ابری و دلگیر بود واز اون موقع که برگشتیم بغض گلوم رو گرفته و رها نمیکنه.و دختر کوچولویی که دم به دیقه یه بهانه پیدا میکنه برای نق زدن و گریه و خواهری که از هیچ کوششی فروگذار نمیکنه در دادن بهانه به دستش.البته جفتشون خسته‌‌ان‌و میخوام اگه بشه کارهاشون رو انجام بدن و ساعت هشت بخوابن که منم بتونم فیلمی‌چیزی ببینم یا کتابی بخونم تا ۱۱ که میم میاد و یه جوری حال و هوام عوض بشه...

صد و هشتاد و یک
بازدید : 423
جمعه 24 بهمن 1398 زمان : 3:12

امروز صبح انگار از دنده چپ پا شده بودم.کلافه بودم و بی حوصله و عصبی.بالای لبم هم دو سه روزه تبخال زده خیلی ناجور.تا ظهر رو به بطالت گذروندم و فکر و خیال و بعد رفتیم خونه مامانم.اونجا هم کلی عکس و فیلم قدیمی‌دیدیم و فضا خیلی دلگیر بود.بچه‌ها همونجا موندن و من اومدم خونه.میم تازه اومده بود.

از بیانیه گام دوم انقلاب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 17
  • بازدید کننده امروز : 13
  • باردید دیروز : 29
  • بازدید کننده دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 48
  • بازدید ماه : 582
  • بازدید سال : 4770
  • بازدید کلی : 13095
  • کدهای اختصاصی