loading...

اینجا بدون من

مرا هزار امید است و هر هزار تویی!

بازدید : 492
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 5:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اینجا بدون من

وقتی اومد یه گلدون که یه گل کاغذی توش بود رو بهم داد.با خنده گفتم به به! حالا بزارمش به حساب کدوم مناسب و اتفاق؟ گفت بزار به حساب اینکه دلم برات تنگ شده بود و دوستت دارم! تشکر کردم و گذاشتمش روی میز، کنار همون مبلی که روبروی در حیاطه و جای خودمه و غروبها و شبا اغلب اونجا میشینم و یه نسیم خیلی خنکی از بیرون میاد و آدم رو کیفور میکنه.اینجوری با این گلدون جدید گوشه‌ی دنجم، دنج تر شد!

برای تنهایی مامانم خیلی ناراحتم.میدونم که چقدر دوست داره ماها باشیم دور و برش و چقدر تو تنهایی غصه میخوره.ولی خوب چاره‌‌‌ای نیست.دو سه ماهه که خبری از دورهمی‌های خونه مامانم نیست.ماها سرگرم بچه‌ها و زندگیمون هستیم.ولی اونا چی.کاش مامانم از اون زن‌هایی بود که بلد بود و حوصله داشت برای خودش سرگرمی‌و دلخوشی درست کنه.کاش منم مثل بقیه میتونستم بی خیال باشم و بگم تحمل میکنن، اشکال نداره، بهتر از اینه که مریض بشن! همش به خودم میگم تو یاد بگیر که به هیچ کس و هیچی وابسته نباشی و باعث ناراحتی خودت و دیگران نشی‌‌!

+ آهنگ "مه دخت فریبای پریوش" حجت اشرف زاده رو گوش میکنم.

اهل منزل در خواب اند و خیال من تا کجاها که نمیره...

مه دختِ فریبایِ پریوش! تو، کجـــایی؟

از من شده ای؛ خسته وُ از عشق، فـــراری!

من پای تو ماندم که به اثبات رسانم،

تو ماه ترین دختر این بوم و دیاری...

اینجا بدون من

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 10
  • بازدید کننده امروز : 9
  • باردید دیروز : 7
  • بازدید کننده دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 146
  • بازدید سال : 600
  • بازدید کلی : 13801
  • کدهای اختصاصی